معنی ناگهان و ناغافل
حل جدول
بی هوا
لغت نامه دهخدا
ناغافل. [ف ِ] (ق مرکب) در تداول عوام، ناگهان. بی خبر. غفله. بغته. بناگاه. بی مقدمه: ناغافل به سراغ من آمد.
غیب و ناغافل
غیب و ناغافل. [غ َ / غ ِ ب ُ ف ِ] (ق مرکب، از اتباع) در تداول عوام، بمعنی ناگهان.
فرهنگ فارسی هوشیار
بی خبر، ناگهان
فرهنگ معین
ناآگاه، بی خبر، (عا.) ناگهان، بی خبر. [خوانش: (فِ) [فا - ع.] (ص.)]
فارسی به انگلیسی
Abrupt, Flash, Flat, Overnight, Short, Shortly, Suddenly, Swift, Unannounced
شدید و ناگهان
Bang
ناگهان آمدن
Burst
ناگهان پریدن
Bounce
ناگهان درآوردن
Whip
ناگهان رفتن
Burst
ناگهان کشیدن
Whip
ناگهان و سریع (عامیانه)
Slam-Bang
ناگهان آغازیدن
Burst
ناگهان انداختن
Whip
معادل ابجد
1295