معنی ناگهان‌ و ناغافل

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ناغافل

ناغافل. [ف ِ] (ق مرکب) در تداول عوام، ناگهان. بی خبر. غفله. بغته. بناگاه. بی مقدمه: ناغافل به سراغ من آمد.


غیب و ناغافل

غیب و ناغافل. [غ َ / غ ِ ب ُ ف ِ] (ق مرکب، از اتباع) در تداول عوام، بمعنی ناگهان.

فرهنگ فارسی هوشیار

ناغافل

بی خبر، ناگهان

فرهنگ معین

ناغافل

ناآگاه، بی خبر، (عا.) ناگهان، بی خبر. [خوانش: (فِ) [فا - ع.] (ص.)]

معادل ابجد

ناگهان‌ و ناغافل

1295

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری